Document Type : Research Article
Authors
University of Isfahan
Abstract
Keywords
1- مقدمه
سوختهای فسیلی تأثیرات مخربی روی محیط زیست دارند و علاوه بر این، منابع آنها نیز رو به پایان است. همین امر باعث شده است کشورها به استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر روی بیاورند. انرژی بادی نیز به خاطر تجدیدپذیربودن، پاکبودن و البته فراوانی آن، بهطور گستردهای بهعنوان یک منبع جایگزین استفاده میشود. انجمن انرژی بادی اروپا (EWEA[i]) میزان برق مصرفی شبکه جهانی در سال 2030 که ازطریق انرژی بادی تولید میشود را 24.4% پیشبینی کرده است. بنا به گزارش [ii]REN21 این انرژی در سال 2014 نزدیک به 20% از کل الکتریسیته تولیدی را به خود اختصاص داده است و انجمن انرژی بادی اروپا (EWEA[iii]) میزان برق مصرفی شبکه جهانی در سال 2030 که ازطریق انرژی بادی تولید میشود را 24.4% پیشبینی کرده است. [1،2].
با این وجود، استفاده از انرژی بادی مشکلاتی را در عملکرد پایدار و مطمئن شبکه توزیع ایجاد خواهد کرد. این مشکلات ناشی از ماهیت متغیر و نامعلوم سرعت باد است. ازاینرو، دانستن توان تولیدی در چند ساعت یا روز آینده کمک بسیاری به اپراتورها میکند تا بتوانند برنامهریزی مناسبی برای قطع و وصل توربینهای بادی، مدیریت بار و نگهداری تجهیزات داشته باشند.
بین انرژی بادی P (در زمان واحد) که با سرعت v(m/s) از یک مقطع با مساحت A(m2) میگذرد از لحاظ تئوری رابطه (1) برقرار است:
روشهای پیشبینی سرعت باد را میتوان بسته به اینکه چه پارامترهایی بهعنوان ورودی در نظر گرفته میشوند به دو دسته تقسیم کرد: دستة اول، روشهایی است که از اطلاعات فیزیکی مانند دادههای هواشناسی (فشار هوا و دماو ...) و زمینشناسی (توصیفهای کوهشناسی، صافی زمین) و قوانین دینامیک و ترمودینامیک فیزیکی استفاده میکنند. دسته دوم، روشهایی است که از مدلهای ریاضی و متغیرهای توصیفی و دادههای اندازهگیریشدة قبلی استفاده میکنند و معمولاً با بهکارگیری تکنیکهای بازگشتی، مقادیر آینده را برای سرعت باد پیشبینی میکنند. دستة دوم را میتوان روش مبتنی بر سری زمانی نیز نامید؛ زیراکه برای مدلسازی سرعت باد از سری زمانی سرعت باد استفاده میکنند.
هنگامی که تنها مشاهدات اسکالری از یک فرآیند مدّ نظر را در قالب یک سری زمانی داریم، دو روش عمده برای تجزیه و تحلیل این سری زمانی وجود دارد: روشهای آماری و روشهای دینامیکی.
در روشهای آماری سرعت باد بهصورت یک پدیده کاملاً تصادفی در نظر گرفته شده است و براساس مدلسازیها و روشهای مختلف و مناسب همچون[iv] ARMA، فیلتر کالمن و ... مقادیر آینده آن را پیشبینی میکنند. در روشهای دینامیکی با استفاده از سری زمانی موجود دینامیک فرایند مولد دادهها را بررسی و پیشبینی میکنند.
در این مقاله، ابتدا آشوبیبودن سری زمانی سرعت باد بررسی شده است. بعد از اطمینان درباره آشوبناکبودن رفتار سرعت باد، فضای حالت دینامیک مولد سرعت، بازسازی شده است. سپس از این فضای بازسازیشده جهت پیشبینی سرعت باد به کمک شبکه عصبی RBF استفاده شده است. روش پیشنهادی را روی دادههای موجود برای سرعت باد در منطقه ورزنه استان اصفهان پیادهسازی شده است و برای بررسی عملکرد شبکه عصبی RBF، فرایند پیشبینی با شبکه عصبی MLP نیز انجام شده و نتایج با هم مقایسه شده است.
تئوری آشوب، سیستمهای غیرخطی را در محدودهای بین رفتار نوسانی و رفتار تصادفی مطالعة میکند. بهطوریکه میتوان گفت سیستمهای آشوبی آن دسته از پدیدههایی هستند که دینامیک معین بسیار پیچیدة غیرخطی متغیر با زمان دارند؛ لذا دادههای حاصل از مشاهدات خروجیهای اینگونه پدیدهها منجر به تولید سریهای زمانی آشوبناک میشود.
نخستین گام در راستای تجزیه و تحلیل سریهای زمانی آشوبی، تمییز سری زمانی تصادفی از سری زمانی آشوبی است. بدینمنظور از مفاهیمی به نام بعد همبستگی و نمای لیاپانوف برای تشخیص معین یا تصادفیبودن سری زمانی استفاده میشود.
معیار نمای ﻟﯿﺎﭘﻮﻧﻮف ﺑﺮاﺳﺎس اﯾﻦ وﯾﮋﮔﯽ ﺳﺮیﻫﺎی زمانی آﺷﻮﺑﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻘﺎط ﻣﺠﺎور در اﯾﻦ ﺳﺮیﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺮور زﻣﺎن از ﻫﻢ ﺟﺪا و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ واﮔﺮا ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. نمای لیاپانوف اﯾﻦ واﮔﺮاﯾﯽ را ﺑﻪوﺳﯿﻠة ﯾﮏ ﺗﺎﺑﻊ ﻧﻤﺎﯾﯽ اﻧﺪازهﮔﯿﺮی میکند. ﻣﺤﺎﺳﺒة نمای لیاپانوف ازﻃﺮﯾﻖ اﻧﺪازهﮔﯿﺮی ﻣﻘﺪار ﮐﺸﯿﺪﮔﯽ ﯾﺎ ﺧﻤﯿﺪﮔﯽ ﮐﻪ در ﺣﺮﮐﺖ ﺳﯿﺴﺘﻢ رخ میدهد، اﻧﺠﺎم میشود. درواﻗﻊ، در اﯾﻦ روش، ﺳﺮﻋﺖ ﻣﺘﻮﺳﻄﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﯿﺮﻫﺎی اﻧﺘﻘﺎﻟﯽ دو ﻧﻘﻄﻪای ﮐﻪ در اﺑﺘﺪا ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺰدﯾﮏ ﺑﻮدهاﻧﺪ و ﺑﻪﻃﻮر ﻧﻤﺎﯾﯽ از ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﻨﺤﺮف میشوند، ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ میشود. اﮔﺮ بزرگترین نمای ﻣﺤﺎﺳﺒﻪﺷﺪة ﻟﯿﺎﭘﻮﻧﻮف ﻣﻘﺪار ﻣﺜﺒﺘﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺳﯿﺴﺘﻢ دارای رﻓﺘﺎر آﺷﻮﺑﯽ اﺳﺖ. روش ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺑﻪﺻﻮرت زﯾﺮ اﺳﺖ [4]:
اﮔﺮ ﺑﯿﻦ Xn و Xn+1 راﺑﻄﻪ ﺗﺒﻌﯽ (2) وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،
میتوان فاصله بین و را با ε و فاصله بین و را با تابع نمایی نشان داد. به عبارت دیگر:
که در آن درواقع میانگین اختلاف بین نقاط مجاور در هر تکرار را نشان میدهد. در این رابطه λ به نمای لیاپانوف معروف است. حد رابطه (3) بهصورت (4) خواهد بود:
یکی دیگر از روشهای تشخیص آشوب، تخمین بعد همبستگی است. برای تخمین بعد همبستگی چندین روش وجود دارد. روشی که در این مقاله استفاده شده است الگوریتم گراسبرگر ـ پروکاکسیا است [5]. در این الگوریتم برای فضای فاز d بعدی، تابع همبستگیC(R) بهصورت زیر تعریف میشود:
که در آن H یک تابع هویساید پلهای باH(u)=1 برای u≥0 وH(u)=0 برای u<0 است که در این رابطه U=R-|Yi-Yj| و R شعاع کره ساختهشده به مرکز Yi یا Yjاست. N نیز تعداد نقاط در فضای مزبور است. برای مقادیر مثبتR ، تابع همبستگیC(R) با رابطه (6) بهR مرتبط میشود:
در این رابطه،DC بیانگر بعد همبستگی است. گراسبرگر و پروکاکسیا ارزیابیC(R) را در محدودهای از مقادیر R پیشنهاد کردند و سپس نتیجه گرفتند کهDC از شیب خط مستقیمی که بر ناحیة خطی از پلات LnC(R) در مقابلLn(R) متناسب شده است، به دست میآید. اگر DC عدد صحیح نباشد، در این حالت، یکی از خصایص مهم سامانههای آشوبناک را بهروز میکند.
گام بعدی که یکی از اساسیترین گامها در تحلیل سریهای زمانی آشوبی است، بازسازی فضای حالت معادل با فضای حالت فرایند مولد دادهها است. بازسازی فضای حالت بر مبنای نظریه محاط بنا شده است. ساختن یک سیستم دینامیکی معادل با استفاده از تنها یک سری زمانی با روش محاطکردن تأخیری امکانپذیر میشود. محاط نگاشتی دیفئومورفیک از یک سیستم دینامیکی به سیستم دیگری است که ویژگیهای اساسی سیستم اولیه شامل توپولوژی بستر جذب سیستم و احتمالات مربوطه را حفظ میکند. تاکنز در «تئوری ابعاد محاطشدة تاکنز» اثبات میکند که اگر سری زمانی بهدستآمده از یک سیستم دینامیکی معین برای t=1,2,…,n مطابق (7) باشد،
میتوان فضای حالت معادل دینامیک مولد دادهها را برای بهصورت (8) بازسازی کرد [6].
که در این رابطه m یک اسکالر با نام بعد محاط و τ یک اسکالر با نام زمان تأخیر است. برای بهدستآوردن این دو پارامتر، روشهای مختلفی وجود دارد که در این مقاله از روش نزدیکترین همسایگی کاذب، FNN[v] برای محاسبة m و از روش میانگین اطلاعات متقابل، [vi]AMI برای محاسبة τ استفاده شده است.
روشهای متفاوتی برای محاسبة زمان تأخیر لازم برای بازسازی فضای حالت دینامیک مولد دادههای آشوبناک وجود دارد که از این میان کاربردیترین روش، روش مبتنی بر میانگین اطلاعات متقابل بین دادههای سری زمانی است[7].
میانگین اطلاعات متقابل بین دادههای دو مجموعه x(t) و عبارت است از:
این عبارت میزان فراگیری درمورد دادههای را با استفاده از اندازهگیری بیان میکند. در این رابطه P تابع چگالی احتمال است.
در یک سیستم معین، این احتمالها با ایجاد یک هیستوگرام از تغییرات و در اندازهگیریهایشان ارزیابی میشود. اگر اندازهگیری یک مقدار از مجموعة ، کاملاً مستقل از اندازهگیری یک مقدار از مجموعة باشد، در این صورت، چگالی احتمال توأم برابر حاصلضرب چگالی احتمالهای مجزا میشود و در این حالت مقدار اطلاعات متقابل بین اندازهگیریها برابر صفر خواهد شد.
تابع بهازای های مختلف محاسبه میشود و زمان وقوع اولین مینیمم در این تابع بهعنوان زمان تأخیر مناسب انتخاب میشود که در آن وابستگی دادههای بردار و به حداقل رسیده است.
یکی از روشهای مناسب جهت بررسی شرط عدم خود انقطاعی در مسیرهای حالت جاذب بازسازیشده، روش شمارش نزدیکترین همسایههای کاذب FNN است. به این منظور، حالتی را در نظر بگیرید که بازسازی فضای حالت در فضای m بُعدی منجر به ایجاد محاط مناسب شده باشد، درحالیکه در فضای m-1 بُعدی چنین نباشد؛ در این حالت، رفتن از فضای m بُعدی به فضای m-1بُعدی سبب میشود که قسمتهای مختلف جاذب روی یکدیگر تصویر شوند؛ بنابراین اگر تعدادی نقاط نزدیک به هم (نقاط همسایه) از این قسمت انتخاب شوند، تصاویر آنها در فضای m بُعدی، دستههای متفاوتی را ایجاد خواهند کرد که میتوانند از هم فاصلهدار باشند؛ بنابراین، اگر نقاط همسایه در فضایRm در فضای Rm+1نیز همسایه باشند، m برابر بُعد مینیمم برای بازسازی موفق فضای حالت است. ازاینرو، در این روش، وضعیت همسایهها بهازای بُعدهای متوالی محاط بررسی میشود تا اینکه تعداد همسایههای کاذب (که از تصویرکردن جاذب در فضای کوچک ناشی میشود) حدوداً به صفر برسد [8].
پیشبینی، گام نهایی در راستای تجزیه و تحلیل سریهای زمانی آشوبی است. مسئلة پیشبینی سریهای زمانی آشوبی را میتوان به نوعی یک مسئله معکوس دانست که هدف آن تقریب تابع f در رابطه (2) است. این تابع، همان تابعی است که از روی سری زمانی رابطه (7)، فضای فاز معادل با دینامیک مولد دادهها را بازسازی میکند. برای تقریب این تابع، روشهای مختلفی وجود دارد. یکی از این روشها، روش تقریب شعاعی است. در این روشِ نیمهمحلی با استفاده از یک مجموعه توابع پایه شعاعی ، با رابطه (10)، تابع مدّ نظر تقریب زده میشود.
شبکههای عصبی با تابع پایه شعاعی ب طور گسترده برای تخمین غیرپارامتریک توابع چند بعدی ازطریق مجموعهای محدود از اطلاعات آموزشی به کار میروند. شبکههای عصبی شعاعی با آموزش سریع و فراگیر، بسیار جالب و کارآمد هستند و به آن توجه خاصی شده است [9]. ژیروسی، پوگی و همچنین هارتمن و کپلر در سال ۱۹۹۰ میلادی اثبات کردند که شبکههای با تابع پایه شعاعی، تقریب سازهای بسیار قدرتمندی هستند؛ بهطوریکه با داشتن تعداد نرونهای کافی در لایة مخفی، قادر به تقریبزدن هر تابع پیوسته و با هر درجه دقت هستند. نکتة بسیار جالب آن است که این شبکهها تنها با داشتن یک لایة مخفی، دارای چنین خاصیتی هستند. شبکههای با تابع پایه شعاعی بیشترین الهام را از تکنیکهای آماری طبقهبندی الگوها گرفتهاند و اساساً بهعنوان گونهای از شبکههای عصبی، حیاتی نو یافتهاند و مزیت عمدة آنها، طبقهبندی الگوهایی است که فضای غیرخطی دارند. این تکنیکها، گرچه تعدادشان اندک است، به فراوانی به کار گرفته شدهاند. این شبکهها، اغلب با شبکه عصبی پس انتشار خطا مقایسه میشود.
معماری اصلی RBF متشکل از یک شبکه دو لایه مانند شکل (1) است.
شکل (1): ساختار شبکه عصبی RBF
لایة پنهان، یک انطباق غیرخطی مابین فضای ورودی و یک فضای معمولاً با بُعد بزرگتر برقرار میکند و نقش مهمی در تبدیل الگوهای غیرخطی به الگوهای تفکیکپذیر خطی دارد. لایة خروجی، جمع وزنی الگوهای خطیشده را به همراه یک خروجی خطی تولید میکند. درصورتیکه از RBF برای تقریب تابع استفاده شود، چنین خروجیای مفید خواهد بود؛ ولی درصورتیکه نیاز باشد طبقهبندی الگوها انجام شود، آنگاه یک محدودکنندة سخت یا یک تابع سیگموئید را میتوان بر روی عصبهای خروجی قرار داد تا مقادیر خروجی ۰ یا ۱ تولید شوند.
همانطور که از توضیحات بالا مشخص میشود، خصوصیت منحصربهفرد این شبکه، پردازشی است که در لایة پنهان انجام میشود. تابع لایة پنهان، رابطهای مطابق با رابطه (11) دارد:
wj ها وزنهای مربوط به هر نرون و uj ها مراکز ثقل تابع هر نرون هستند. تابع معروف در شبکههای شعاعی تابع گوسی یا نمایی به فرم (12) است:
در این رابطه jσ فاکتور عرض کرنل jام است.
شبکه عصبی با تابع شعاع مداری نیز مانند هر شبکه عصبی دیگر، دو مد عملکردی آموزش و مرجع دارد. در طی مد آموزش، پارامترهای تعدیلپذیر شبکه که عبارتند از: ,ui σi؛ و ماتریس وزن لایة خروجی W چنان تغییر میکند که خطای میانگین بین خروجیهای شبکه در یک مجموعه آموزشی و مقادیر واقعی به حداقل برسد. در مد مرجع، شبکة آموزشدیده با ارائة بردارهای ورودی جدید به شبکه، بردارهای خروجی را به دست میآورد .
در این بخش نحوة آمادهسازی الگوهای ورودی و خروجی مطلوب جهت ارائه به شبکه RBF بیان شده است. انتخاب ورودیها اولین مرحله در پیشبینی با شبکه عصبی است. با توجه به توضیحات گفتهشده در بخشهای 2 و 3 تعیین دو پارامتر مهم بعد محاط m و زمان تأخیر τ در بازساری دینامیک سرعت باد بر پایة سری زمانی اهمیت بسیاری دارد. با بهدستآوردن این دو پارامتر، از فضای حالت بازسازیشده مطابق (13) بهعنوان ورودی شبکه استفاده شده است.
شبکه عصبی در ورودی شامل m (بعد محاط) نرون خواهد بود و در لایة مخفی فضای حالت مفروض بازسازی خواهد شد. تعداد نرونهای لایة پنهان با توجه به تعداد ورودیها مشخص میشود. تابعی که برای لایة پنهان در نظر گرفته میشود، تابع گوسی معرفیشده با ضابطه (11) است و برای نرم اقلیدسی از رابطه (14) استفاده میشود.
که در این رابطه p تعداد نقاط موجود در فضای حالت است.
برای محاسبة مراکز ثقل از الگوریتم k میانگین استفاده شده است [9]. عرض کرنلها نیز در راستای مینیممکردن خطای میان خروجی شبکه آموزشدیده و مقادیر واقعی برابر 30 به دست آمد. خروجی شبکه RBF سرعت آینده باد خواهد بود.
دادههایی که برای شبیهسازی روش پیشنهادی استفاده شده است، سری زمانی سرعت متوسط باد در طول یک سال در ارتفاع 40 متری است که در ایستگاه ورزنه واقع در استان اصفهان است که آن را سازمان انرژیهای نو ایران ثبت کرده است. دادهها با فاصلههای ده دقیقهای ثبت شدهاند. در شکل (2) میتوان بخشی از سری زمانی مربوطه را مشاهده کرد. این سری زمانه برای یک ماه رسم شده است.
شکل (2): تغییرات سرعت متوسط باد در منطقه ورزنه در طول یک ماه
از میان دادههای موجود برای آموزش هر یک از شبکههای مدّ نظر، 500 داده (حدود 8ساعت) استفاده شده است و پیشبینی برای 120 داده ( 2ساعت) انجام شده است. برای محاسبة زمان تأخیر مناسب از روش میانگین اطلاعات متقابل استفاده شده است. همانطور که در شکل (3) مشاهده میشود، اولین مینیمم نمودار میانگین اطلاعات متقابل دادهها در زمان 22 اتفاق افتاده است و به همین دلیل 22=τ بهعنوان زمان تأخیر مناسب انتخاب شده است.
شکل (3): نمودار میانگین اطلاعات متقابل سرعت باد
برای محاسبه بعد محاط از الگوریتم نزدیکترین همسایگی کاذب استفاده شد که با توجه به شکل (4) مشاهده میشود که بعد از نمونه ششم، تعداد همسایههای کاذب به صفر میرسد؛ بنابراین میتوان گفت که بعد محاط بهینه برای سری مفروض 7 است.
شکل (4): نمودار تعداد همسایگیهای کاذب برای سرعت باد
برای تعیین آشوبناکبودن رفتار سرعت باد، بعد همبستگی سری زمانی مربوطه به دست آمد که عددی برابر 1.526 حاصل شد. غیرصحیحبودن این عدد، تأییدی بر حضور آشوب در رفتار سرعت باد است. علاوه بر آن، بزرگترین نمای لیاپانوف برای دادههای موجود نیز محاسبه شد که برابر 0.3396 به دست آمد. با توجه به آزمونِ توضیح داده شده در بخش 2، مثبتبودن این عدد نیز حضور آشوب را اثبات خواهد کرد.
پس از محاسبة بعد محاط و زمان تأخیر، شبکه RBF مناسب جهت پیشبینی سرعت باد تا 24 ساعت آینده طبق ساختار ارائهشده در بخش 5 طراحی میشود.
الگوهای آموزشی قبل از ارائه به شبکه، طبق (15) به گونهای پیشپردازش شدند که میانگین مجموعة آموزشی، صفر و انحراف معیار، یک شود.
که x الگوهای اولیه آموزشی، mean(x) میانگین و std(x) انحراف معیار الگوهای x است. پیشپردازش موجب میشود آموزش شبکه بهصورت مؤثرتری انجام شود.
تابع معیاری که برای بررسی عملکرد پیشبینیپذیری و میزان دقت عملکرد شبکه عصبی استفاده شد، تابع مجذور میانگین مربعات خطا، RMSE[vii]، است. این معیار را میتوان طبق رابطه (16) محاسبه کرد. هر چقدر خطای RMSE پیشبینی کمتر باشد، عملکرد شبکه بهتر بوده است.
در این رابطه مقدار پیشبینیشده برای نمونة iام و مقدار واقعی آن نمونه است.
یک معیار دیگر که برای ارزیابی عملکرد شبکه استفاده شده، ضریب همبستگی است. این ضریب ﺑﻴﺎنﻛﻨﻨﺪه ﻣﻴﺰان ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﻴﻦ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲﺷﺪة ﻣﺪل و دادهﻫﺎی واﻗﻌﻲ است ﻛﻪ ﺑﺮاﺳﺎس راﺑﻄﻪ (17) ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ میشود. ﺑﺪﻳﻬﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻘﺪار آن ﺑﻪ ﻳﻚ ﻧﺰدﻳﻚﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﺸﺎندﻫﻨﺪه ﻧﺰدﻳﻜﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻘﺎدﻳﺮ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲﺷﺪه ﺑﻪ ﻣﻘﺎدﻳﺮ واﻗﻌﻲ است.
که درآن، سرعت باد پیشبینیشده و میانگین مقادیر پیشبینیشده، مقدار واقعی سرعت باد و میانگین مقادیر واقعی هستند.
شبیهسازیها با نرمافزار Matlab انجام شده است. نتایج حاصل از پیشبینیِ شبکه پیشهادی را میتوان در شکل (5-الف) مشاهده کرد. مشاهده شد که سرعت باد با تقریب خوبی پیشبینی میشود. خطای پیشبینی در شکل (5-ب) رسم شده است. تنها در بعضی نمونهها اختلاف مقدار واقعی و مقدار پیشبینیشدة شبکه عصبی به بیشتر از 0.2 متر بر ثانیه رسیده است.
مقدار خطای RMSE محاسبهشده برای این پیشبینی برابر 8.7% و ضریب همبستگی 0.8 به دست آمد.
عملکرد شبکه عصبی RBF معمولاً با شبکه عصبی MLP مقایسه میشود. برای تعیین میزان موفقیت شبکة به کار برده شده، پیشبینی سرعت باد با استفاده از شبکه عصبی MLP انجام شد. بدینمنظور از یک شبکه پیشخور سه لایه استفاده شد. ساختار این شبکه متناسب با روش بازسازی فضای حالت دینامیک مولد دادهها طراحی شده است. نتایج حاصل از پیشبینی این شبکه در شکل (6) نمایش داده شده است.
همانطور که مشاهده میشود، خطای پیشبینیِ شبکه عصبی MLP که در شکل (6-ب) نشان داده شده است نسبت به خطای پیشبینی شبکه عصبی RBF در شکل (5-ب) بیشتر است. یکی از مزایای شبکه RBF نسبت به شبکه MLP، عملکرد پایدار آن است؛ طوری که در هر بار اجرای برنامه نتیجه یکسانی حاصل میشود؛ ولی در هر بار پیشبینیِ شبکه MLP نتایج نسبتاً متفاوتی حاصل میشود. میانگین خطای RMSE پیشبینیِ این شبکه برای 20 مرتبه اجرا برابر 17.5% و ضریب همبستگی 0.75 به دست آمد.
شکل (5): نتایج پیشبینی سرعت باد با شبکه RBF
شکل (6): نتایج پیشبینی سرعت باد با شبکه MLP
نتایج حاصل از پیشبینیِ دو شبکه عصبی RBF و MLP در جدول (1) جمعآوری شده است. با توجه به این جدول میتوان گفت که استفاده از شبکه عصبی RBF برای پیشبینی، به خاطر نتایج بهتر، پایداری بیشتر و زمان کم میتواند بهبودی در روشهای پیشبینی سرعت باد حاصل کند.
جدول (1): نتایج پیشبینی سرعت باد با دو شبکه عصبی RBFو MLP
شبکه عصبی مورد استفاده برای پیشبینی |
متوسط زمان مورد نیاز برای پیشبینی (ثانیه) |
متوسط خطای RMSE برای 20بار پیشبینی (%) |
متوسط ضریب همبستگی برای 20بار پیشبینی |
RBF |
13 |
8.7 |
0.8 |
MLP |
754 |
17.5 |
0.75 |
در این مقاله، برای پیشبینی سرعت باد روشی مبتنی بر تئوری آشوب ارائه شد. در این روش از روی سری زمانی ثبتشده برای سرعت باد در ایستگاههای هواشناسی، فضای حالت دینامیک سرعت باد با استفاده از قضیه تاکنز، بازسازی میشود. برای این بازسازی، نیاز است تابعی غیرخطی که توصیفکنندة فضای حالت مولد دادههاست تقریب زده شود. یکی از روشهای تقریب تابع، استفاده از توابع شعاعی است که روشی نیمهمحلی بوده است و با استفاده از یک مجموعه توابع شعاعی تابع مدّ نظر تقریب زده میشود. با تکیه بر این روش، ایده استفاده از شبکه عصبی RBF مطرح شد. بردارهای تأخیری بهدستآمده از قضیه تاکنز، این شبکه را طراحی کردهاند و آموزش صحیح دادهاند. با طراحی و آموزش صحیح این شبکه، فضای حالت معادل دینامیک سرعت باد در لایة پنهان بازسازی شده است و با استفاده از این فضا، مقادیر آیندة سرعت باد پیشبینی میشود. همانطور که مشاهده شد، نتیجة بهدستآمده از تقریب بسیار خوبی نسبت به روشهای معمول برخوردار است.
پیشنهادی که میتوان برای ادامة کار مطرح کرد، استفاده از شبکههای عصبی تأخیر زمانی TDNN، یا شبکههای خود بازگشتی با ورودی اضافی NARX، جهت تشکیل بردارهای تأخیر زمانی ورودی شبکه RBF است. این شبکهها در لایة ورودی خود یک خط تأخیر زمانی TDL دارند که میتواند تأخیرهای مربوط به را تولید کند.